مادر
کاشکی می شد بهت بگم / چقدر صدات و دوست دارم
لالایی هات و دوست دارم / بغض صدات و دوست دارم . . .
این شعر که میدونم همتون شنیدین فیلمشم دیدین تقدیم به همه مامانای گل مخصوصا مامان خودم...........
عشق
آدم را به جاهای نا شناخته می برد
مثلا
به ایستگاه های متروک
به خلوت زنگ زده ی واگن ها
به شهری که
فقط آن را در خواب دیده ای
وقتی عاشق شدی
ادامه ی این شعر را
تو خواهی نوشت
تغییییییییر....
فقط به در خواست یکی از دوستای گلم که یه دنیا هم واسم ارزش داره قالب وبلاگ و عوض کردم
امید وارم به وبلاگم بیاد......!!!!!
زندگی
خدایا وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی ، فهمیدم که معادله زندگی ، نه غصه خوردن برای نداشته هاست و نه شاد بودن برای داشته ها . . .
ای دبستانی ترین احساس من
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درس‌های سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مکارو دزد دشت وباغ
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی با هوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز وسرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن میدرید
تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پرازتصمیم کبری میشدیم
پاک کن هایی زپاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسی‌های من یادم کنید
بازهم در کوچه فریادم کنید
همکلاسی‌های درد و رنج و کار
بچه‌های جامه‌های وصله‌دار
بچه‌های دکه خوراک سرد
کودکان کوچه اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می‌شد باز کوچک میشدیم
لا اقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ‌ها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانی‌ترین احساس من
بازگرد این مشق‌ها را خط بزن
بازگرد شاید آن روزها برگردد
بازگرد شاید تمام شود این روزهای....!!!
بهار
می شنوی؟
زمزمه را می گویم!
نه
نه
هیاهو
فریاد٬ را می گویم
می شنوی؟
آسمان
زمین
خاک
...
آغاز و تولدی
نو را فریاد می زنند
اما
قلب تو
نیز
آیا؟
عیدانه...
سلام...
پیشاپیش عید همتون مبارک...
امیدوارم امسال تمام نداشته هاتون داشته بشه..!! و تمام غصه هاتون فقط
یه یاد که چند سال دیگه به جز سایه روشنی از اون ها تو ذهنتون نباشه...
اول از همه به همتون پیشنهاد می کنم ویژه نامه ۴۰چراغ را بخرید و بخونید.
دوم اینکه آقای خلیلی یه بیت شعر قشنگ از سهراب نوشته بودن که واسه من معنی خیلی قشنگی داشت گفتم بنویسم شاید واسه شما هم قشنگ باشه...
فکر کن که چه تنهاست/اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
(آخییییییییییییییییییییییییی
)
سوم اینکه دلم می خواد اسم اعضای سفره هفت سین یا بهتر بگم سفره عیدانه ی خودتون را واسم بفرستین.
من دوست دارم تو سفره عیدانه امسال چیزهایی را داشته باشم که دلم می خواسته پارسال یا سال های پیش داشته باشم ولی به هر دلیلی نشده..!! 
یا حتی چیز هایی که تا امروز بهشون فکر هم نکرده بودم ولی امروز موقع نوشتن این مطلب متوجه شدم دلم می خواد مال من باشن..!!
سفره عیدانه ما(من و شما!!)مثل بقیه سفره ها نیست..
۱-می تونه با هر حرفی شروع بشه اصل اینه که واسمون مهم و با ارزش باشن
2 -لازم نیست حتما میوه و.... باشه. سفره عیدانه ما می تونه شامل آدم هایی باشه که دوستشون داریم و دلمون می خواد تو سال ۹۰ هم باهامون باشن یا حتی آدم هایی که دلومن می خواد تو سال ۹۰ پیداشون کنیم..!!
3-لازم نیست ۷تا باشن هرچند ۷ عدد مقدسیه ولی واسه ما(من و شما!!)اصل مقدس بودن خود اون افراد پس میتونه از ۱ باشه تا n..( اینا واسه مینو گفتم!!
)
4-من به جز چند تا از اعضای سفرم بقیشون را ندارم و نمی تونم توی سفرا بزارم واسه همین آرزوی داشتنشون را تو سفره میذارم به امید اینکه تا آخر سال 90 همشون را داشته باشم...
سفره عیدانه الهه....!!
واسه سفره،سفره ای که فروز واسم خرید را میذارم..
1-ماهی قرمز که حتما باید باشه!
2-یه ظرف پر از پفیلا و پاستیل(به امید اینکه تا آخر سال خونمون پر از اینها باشه!!
)
3-یه سماور که چایی خوشمزه بده!!
4-تمام خانوادم.
5-دوستام و تمام کسایی که به هر دلیلی دوستشون دارم.
6-یه CD از تمام عکس هایی که واسم خاطره دارن.
7-کتاب هام مخصوصا اونهایی که هدیه هستن.
8-یه DVD از تمام آهنگ های داریوش
.
9-آرزوی یه ساعت خوشگل با مارکRolex! 
10-یه کشور، یه شهر، یه زندگی با آرامش و بدون دغدغه...
11-یه روز پر از خنده،پر از قهقه..
12-آرزوی سلامتی و شفا واسه چندتا عزیز..
منتظر سفره هاتون هستم....
کاش...
کاش ترسی نداشتم از انکه کسی خلوتم را برهم زند.کاش ترسی نداشتم از انکه کسی به
حریم خلوتم تجاوز کند.کاش خجالت نمی کشیدم از انکه کسی اشکهایم را ببیند.کاش من بودم
و خلوتم .کاش من بودم و تنهاییم وانگه در اغوش تنهایی در پناه خلوتم اندوه از دل می زدودم
می گریستم
می گریستم
منو سایه ام...
من و سایه ام
بازهم
راه خواهیم رفت
و من
برایش فلب خواهم دوخت
چشم خواهم کشید
کفش خواهم خرید
دستهایش را..
رنگ خواهم زد
من و سایه ام
باز هم
راه خواهیم رفت
خواهیم خندید
خواهیم گریست
و من برایش
سایه بان خواهم بود
خنده ای برای روز مبادا
بخند
و بیهوده بر این انتظار مباش
که دنیای عبوس من
به رویت بخندد!
بخند
تنها بخند
تا نگریسته باشی
این اشک ها روزی تمام می شوند
و تو می مانی
که در روز مبادای موعود
آتش آن جهنم را
از کدام چشمه خاموش کنی!
فراز طهماسبی
وااااااااااااااااییییییییییییی
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خدای من ۴۰چراغ باز شد.........
بهترین خبری بود که این هفته شنیدم
تبریک می گم به همه ۴۰چراغ خونا....
فقط امیدوارم دیگه بسته نشه....