مرگ

گاهی بغض انقدر اذیتت میکنه که فقط دلت میخواد یه جا بشینی و به یه نقطه که خودتم نمیدونی کجاست خیره بشی.... 

  

 

گاهیم بغض انقدر اذیتت میکنه که خودتم متوجه نمیشی داری گریه میکنی و فقط از شور شدن دهنت به خودت میایی... 

 

نمیدونم حال الانم کدوم... 

 

الان فقط خیره شدم به ناکجا آباد دیوار اتاقم و چند لحظه بعدش دهنم اینقدر شور میشه که شک میکنم به اینی که شاید آب دهنم واقعا شور باشه... 

 

فکر کنم حال هیچ کس از فامیلمون بهتر از این نباشه.. 

 

۳ روز کل فامیل سیاه پوش عزیزی شده که مرگش فامیلی را داغون کرد...  

 

خدایا فقط صبر میخوام واسه  دخترایی که امروز  خون گریه میکردن واسه غیبت سه روزه ی پدرشون...  

 

گاهی...

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ، که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...که وقتی تو اوج تنهایی هستی ، با چشماش بهت بگه : هستم تا ته تهش ! هستی !؟ 

 

 

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
 

گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
 

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید 

 

 

 

 

 

وصیت...

 

بزرگی وصیت کرد :

برای سلامتی عقلتان هویج بخورید!!!


همه خندیدند و کسی ندانست...



که عقل همه در چشمشان است !!!

عاشقانه..

 
 
فرهاد می دانست صد سال نمیتواند

کوه را بکند
 
فقط میخواست یک عُمر
 
اسمش را با شیرین بخوانند 
 
 


فعلا ....

به دلیل فروختن خانه و اسباب کشی به خانه ی جدیدمان کامپیوتر فعلا قطعه...!!( یعنی قطع میشه...) 

  

با اجازه شنبه میرم مسافرت کاملا مجردی..!!(یعنی بدون پدر و مادر و خواهر گرامی..!!) 

 

شاید نباشم تا آخر تابستون...شایدم بعضی روزا یه جوری یه سری بزنم.... 

 

تا فردا آخر شب نظرات شما تایید میشه..!!! 

 

فعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلا....

ریال یا تومان....؟؟؟!!!!

ناراحتی یعنی اینکه ......... 

 

بری نتیجه کنکورت را ببینی وقتی رتبه ات و میبینی یه لحظه شک کنی که یه موقع اینجا هم عدد و به ریال نوشته باشند....!!!!!!! 

 

بدترین حالت ممکنه را امروز داشتم خدا واسه هیچ کدومتون نخواد...!!!!!

وقت تلف کردن ممنوع!

یه پیشنهاد توپ دارم واستون.. 

تابستونه هوا هم بسی گرم است..! 

 

کلا میدونم همتونم بیکارین... 

برین کتاب  ماشاالله خان در دربار هارون الرشید و بیگیرین بخونین... 

 

خدای خندست... 

به  خدا زشته وقتتون و پای قهوه ی تلخ و ساختمان پزشکان(هر چند تموم شد!) تلف کنین بعدم بگین خندیدیم..!!  

وای به حالتون اگه فارسی وان و پی ام سی فمیلی هم ببینین...!!! 

 

 

کتاب از آقای پزشک زاد (همون نویسنده ی دایی جان ناپلئون)  

 

بهترین لحظات...

چقدر حالم خوب شد وقتی این جمله ها را خوندم.... 

 

 

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره


بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

برای مسافرت به یک جای خوشگل بری
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !

آخرین امتحانت رو پاس کنی
کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه

توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!!

تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه
بدون دلیل بخندی

بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی !

آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می‌یاره
عضو یک تیم باشی

از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی
دوستای جدید پیدا کنی

وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده

عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی
 

 

 

 

چقدر خویه چیزهای کوچیک اینقدر حال منا خوب میکنه.... 

 

 

 

 


من یه درختم....!!!

امروز واسم یه ایمیل اومده بود که با توجه به تاریخ تولد میگفت چه درختی هستیم...!!! 

هم جالب بود هم خنده دار... 

اول که خوندم فقط واسم جالب بود ولی بعد نشستم یه کم فکر کردم!!! دیدم آخه چه ربطی داره...!! 

مثلا من که ۳۱ خردادم درخت سیبم اونی که ۲۳ خرداده درخت انجیره..!!! 

خب که چی حالا... 

مثلا من باید خوشحال باشم که درخت سیبم یا ناراحت...!! 

تازه خصوصیاتمونم نوشته بود...فکر کن.... 

از خودما واستون میزارم تا آگاه باشی من چه آدم خوبیم...!!!!!! 

 

 ۲۴ خرداد تا ۴ تیر - درخت سیب (عشق)فردی آرام، گاهی اوقات خجالتی، بسیار جذاب و دلربا با رفتاری مناسب و سنجیده، ماجراجو و بی باک، حساس و ... دوست دارد که دیگران را دوست داشته باشد و سایرین هم او را دوست داشته باشند. با وفا، حساس و بسیار بخشنده و با استعداد. عاشق بچه ها است.
 

 

خدای حال کردین من چقدر خوبم....!!!!! 

 

درضمن میتونین تاریخ تولد هاتون را بگین تا بگم چه درختی هستین..!!!

همانی ها

 

 

 

  

روزی انقدر زیبا داشته باشی که یادآوری اش چیزهای زیادی را در درونت بیدار کند.... 

 

کسی پیدایش شود که قلبت را از جا بکند و با خود ببرد. ببرد هرجا که میخواهد و تو بعد از آن هیچ چیز نفهمی.... 

 

یک سلام خوب بشنوی آنقدر خوب که تمام کلمات مهربان جهان را در خود داشته باشد... 

 

اتفاقی در جایی دور نزدیکترین آدم را ببینی... 

 

چشمت به کسی بیفتد و هم زمان با هم لبخند بزنید دست هم را بگیرید و بی انکه حرفی بزنید بروید و بروید...تا زمانی که حرفی نزده اید بروید.... 

 

کسانی که هیچ وقت ندیده ای شان برایت جشن تولد بگیرند و متوجه شوی که انسان چقدر می تواند به خودش نزدیک باشد.... 

 

بحث مرید و مراد نیست اما آرزو می کنم یک نفر را آنقدر قبول داشته باشی که دروغ هایش را هم باور کنی کمی زندگی را راحت میکند.... 

 

وقتی دلگیر هستی یکی لبخند خصوصی برایت بزند و تمام اندوهت را به دور دست ها پرتاب کند.... 

 

یکی کلید خانه ات را داشته باشد. آمده باشد و تو در خواب باشی و بی آنکه بیدارت کند بیدار شوی.... 

 

 

 

نوشته ی اردشیر رستمی 

هفته نامه ی ۴۰چراغ  شماره ۴۳۲ صفحه ی ۶۶

خسته شدم...

اصلا قصد اومدن نداشتم... 

پیش خودم گفته بودم نمیرم تا بعد کنکور... 

ولی الان دوباره اومدم تا غر بزنم...!! 

 

از بس به مامان بابای بیچارم غر زدم خسته شدم... 

می خوام یه کمم به شماها غر بزنم... 

غر بزنم که من واسه چی باید درس بخونم... 

واسه چی باید درد همه را تحمل کنم... 

واسه چی هر کس مشکل داره باید به من بگه و من نتونم به کسی بگم... 

واسه چی هر موقع اس ام اس واسم میاد باید منتظر غر زدن های یه نفر باشم... 

واسه چی باید همه زنگ بزنن به من و گریه کنن.... 

واسه چی من باید باشم... 

واسه چی من باید.............!! 

 

خودمم هم از غر زدن خسته شدم... 

 

میخوام یه مدت غر نزنم... 

خواهشن کسی هم به من غر نزنه که چرا این اینجوریه و چرا اب گرونه چرا پسر همسایمون زن گرفت چرا ...................!! 

 

خواهشن یه کم روحیه..... 

نیازمند شدید خنده های شما هستیم...!!! 

اگه از اون دسته آدم هایی هستین که کلا بیشتر وقتتون را تو اینترنت سر می کنین یه پیشنهاد واستون دارم... 

 

یه سر به سایت www.cleverbot.com  بزنین.. 

یه سایت که با یه روبات چت میکنین....!!! 

 

جالبه چون هیچ جوری نمیزاره برین و همش یه بحث جدید راه میندازه.... 

 

یه بار سر زدن بهش می ارزه....

الگوی شما در زندگی

الگوی شما در زندگیتان کیست؟

بدون نگاه کردن به جوابها این تست را انجام دهید....

ادامه مطلب ...

کل کل دوتا شاعر در مورد دختر و پسر! ( طنز )

 
خانم ناهید نوری :

به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید

 

پاسخ از نادر جدیدی :

به ‌نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌الخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بی‌ریا آفرید / جدا از حسادت و بی‌خشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک‌ درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایش‌ات / نشسته مداوم تو را در کمین !

خسته و کوفته میام خونه...!!

 

به همه سلام میکنم...!!

بابا میپرسه چه خبر ولی چون اصلا حال جواب دادن ندارم با یه هیچی تمومش میکنم.. !!

خوشم میاد بابا باهوش و دیگه چیزی نمی پرسه... !!

 

میرم تو اتاق لباس هامو عوض میکنم. موهامو مرتب میکنم.میرم پایین دست و صورتم و میشورم یه لیوان آب می خورم دوباره بر میگردمم تو اتاقم...!! 

 

حداقل ۲ ساعت تو اتاقم .مامان از اون پایین هر ۲ دقیقه یه بار صدام می زنه که برم یه چیزی بخورم..!! 

 

منم فقط میگم گرسنم نیست اشتها ندارم..!!!  

.................... 

..... 

...............................  

فکر کنم اکثر روزهام داره به همین منوال پیش میره....!! 

 

تا عصر که فقط درس.. 

۱بار ر روز هم کامنتا و ایمیل هامو چک میکنم..!! 

 

ساعت ۸ شب که میشه به قول خود بابام جیگرش ومیخورم که بریم جایی...!! 

هر شبم میریما ولی بازم من فردا شبش میگم ما که جایی نرفتیم..!!! 

 ...... 

............................ 

..................................................!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

 

 

بعدا.ن۱: نمیدونم من ایجوریم یا همه اینایی که کنکور دارن این مدلی میشن...!!؟؟ 

 

بعدا.ن۲:کی تموم میشه..!!؟؟؟